مترسک اینقدردستهایت رابازنکن کسی بغلت نمیکند ایستادگی تنهایی می اورد..

[+] نوشته شده توسط roya در 3:7 | |

اشتباه من فقط املایی بود نوشتم همدردنگواوخودهم...درد...بود

[+] نوشته شده توسط roya در 3:2 | |

 خستم ازاین همه  دلشکستگی ازاین همه غم

ازاین دنیای پرازنیرنگ  بعضی وقتا دلم میگیره

 میخوام فریادبزنم بگم خدایااااااااااااااااااا چرا چرا باید این همه تنهاباشم

 خداتوبه این خوبی چرا ادمادت این قدحسودن

 خدایا دلم  واسه بچگیهام تنگ شده اسه اون روزای که بی خبرازهردنک وفنگی

 توکوچههاوخیابونا راه میرفتم هیچ حسی به هیچکسی نداشتم

 خدایا دلم میخواد بازم بشم همنو  دختربچه شیطون

 که همهرو به بازی میگرفت واصلا  هیچی حالیش نبود

ولی افسوس که  زمونه نمیذاره که همیشه دنیا به کام ما باشه خستم خستخ ازاین همه بازی زمونه

 ازاین همه دردورنج که قسمت من شدو دادم درنیومد  چی بگم دلم گرفته

 خوب اینجا میتونم حرف بزنم  دیگه منوکسی نمیشناسه که  مسخرم کنه بهم بخنده

 اذیتم کنه   

[+] نوشته شده توسط roya در 1:40 | |

زن موجود عجیبی است /////

 چشمهایش راکه می بندی ////////

دیدش بیشترمیشود////////

دلش را که میشکنی  /باران لطافت از چشم هایش/////////

سرازیر / انگار درست شده تا روی عشق وکم کنه////////////////

فقط

[+] نوشته شده توسط roya در 20:2 | |

 سلام روزی میرسد یک ملافه سفید پایان می دهد به من / به شیطنتهاییم / به بازیگوشی هایم / به روزی که همه بادیدن عکسم بغض میکنند/ ومیگویند /دیوانه دلمان برای مسخره بازهای توتنگ شده

[+] نوشته شده توسط roya در 16:39 | |

الهه عشق ومهربانی اگر بیایی خرمنی ازنیلوفر های ابی ویاس های سفید رنگ را فرش نگاه   .....

حریری ات  می کنم ... نازنگاهت را به دست نسیم دل انگیز بهار می سپارم تا برپهنه گیتی///////

بیفشاند وعطراگین کند زمین را از عطر خوش وجودت بی همتایت //////

تا یاسه بفهمند هیچ گلی///////

خش بوتر ازعطر نگاهت نیست////////

 فقط

[+] نوشته شده توسط roya در 15:34 | |

نگاهت پرمهرت را به انتظار نشسته ام...........

 الهه عشق ومهربانی بیا و بوستان من شو //////

[+] نوشته شده توسط roya در 13:57 | |

بازامشب پراز غزل های خیسم///////

 پراز بغض های فروخورده /////

 وتیکه می دهم بردیوار ترک خوره احساسم/////

چشم می دوزم به ابرهای سیه دلتنگی////////

اسمان قلبم ترازهمیشه است//////////

ورقمی زنم دفترکهنه خاطراتت را////////

 ونجوا میکنم غزل های تلخ و شیرین انتظار ///////////

که خلوت تنهخایی هایم برای تو سروده//////

فقط ی نفررررررر همش

[+] نوشته شده توسط roya در 13:50 | |

ااز کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی..//

گفت/ ازحماقت انسان ها تکه نانی درمیاورم////

این ها ازمنی که امروز خودم مونانده ام// فردایشان را میخواهن

فقطططططططططططططططططططططططططط

[+] نوشته شده توسط roya در 1:15 | |

زندگی را نفسی //ارزش غم نیست ///

 ان قدر سیر بخند... که غم از رو برود

عشقممممممممممممممممممممم

فقطی نفررررررررررررررررررررررر

[+] نوشته شده توسط roya در 1:11 | |